بهرنگ سهرابی» معماری است که تا سال ۱۳۹۳ به صورت انفرادی و پس از آن با اجاره ۱۵ متر از فضای بلااستفادهی کنار آبدارخانهی یک شرکت و با استخدام ۳ نفر کار خود را ادامه داد؛ شرکت تحت مدیریت او در کمتر از ۴ سال به سازمانی با ۴۵ همکار و بیش از ۲۰۰ پروژهی
کوچک و متوسط در سال ۱۳۹۶ تبدیل شد.
وقتی بهرنگ آمادهی حضور در کلاس اول دبستان میشد، با شروع جنگ و اشغال قصرشیرین، دور از پدر و مادر به مدرسه رفت. در ادامه به همراه خانواده در شهری کوچک، دورافتاده و محروم، اما با طبیعتی بکر و زیبا مستقر شد.
زندگی دور از فامیل و مشکلات شروع زندگی از صفر، که تمرکز پدر و مادر بر روی پرورش کودکان در خانه را میطلبید، از یک سو، و مختصات فرهنگی و جغرافیایی شهر محل تحصیل از سوی دیگر، بعدها الگوی رفتاری او با دوستان، خانواده و همکاران در سازمانهایی که کار یا مدیریت کرده شد.
بعد از تجربهی پدر شدن و یادآوری تفاوتهای بستر رشد خود و فرزندش نگاه او به مقوله پرورش کودکان جدیتر شد. تفاوت آپارتماننشینی، تکفرزندی، اشتغال به کار پدر و مادر، گاه تا دو شیفت خارج از خانه و بازیهای رایانهای به جای بازیهای دستهجمعی کودکان، به زعم او باعث بحران جدی در رشد کودکان شد.
او با بنیانگذاری کانونی در زمینهی پرورش کودکان سعی دارد تا خلاقیت یکان یکان کودکان را کشف و در جهت یافتن نگاه منحصر به فرد آنها به زندگیشان رسالت شخصی خود پی بگیرد.
بهرنگ معتقد است: «ما به جای این که از کودکان بخواهیم از قاب ما دنیا را ببیند، باید کمک کنیم پنجرههای خودشان را به سوی مناظر مطلوب بسازند.»